خب خب....میخوام فصل اول رو اینجا تموم کنم 😹✌♡♡ ولی فصل بعدی پر انرژی تر از قبل برمیگردم ^-^♡♡♡♡♡
خب تا همونجایی بودیم که هری گفت اسنیپ میدونه توی نامه چی نوشته ^-^ بریم ادامه : هاگرید دستش را به نشانه نمیدونم به هری ، رون و هرماینی نشان داد. رون به موهای هویجیش دست کشید و آنها را به هم ریخت و همینطور داشت به دور و برش نگاه میکرد. در همان موقع ، رون به پنجره نگاه کرد و نوری را دید که نظرش را جلب کرد. او سریع به سمت پنجره رفت. همان موقعی که صورت کک و مک دارش را به شیشه پنجره چسباند ، آن نور به عقب رفت. هاگرید از صندلی بلند شد و تیکه ای از لباس رون را گرفت و او را به عقب کشاند. رون هنوز به بیرون پنجره خیره شده بود. هری که با نگاهی که انگار دارد فیلی را میبیند که در یک کوزه کوچک جا شده است ، به رون نگاه میکرد. همان موقع هری از جایش بلند شد و دوان دوان به سمت در کلبه هاگرید رفت.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی بود آجی جون 💜💜
مرسی آجی جونم 😻♡♡
عالی بود که
مرسی کیوتم 😻♡♡
خیلی عالی و قشنگ بود😻❤✨🌈💖 کجاش چرت بود؟😐💔 راستی باران جون اشکالی نداره آجی صدات کنم؟💖
مرسی لی لی جون 😻♡♡ نمیدونم 😹✌♡♡ حتما اتفاقا خیلی هم خوشحال میشم اگه دوست داری سنم رو هم بدونی من 15 سالمه 😘♡♡♡♡♡♡
خوشبختم آجی باران💖 من اسمم نیلوفره✨🌈 فکر کنم اینو میدونی؟
منم خوشبختم آجی لی لی 😽♡♡